دوشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۱۲ ق.ظ
من کویرم
من کویرم لب من تشنه باران علی است
این لب تشنه پرشور غزلخوان علی است
این که گسترده تر از وسعت آفاق شده است
به یقین سفره گسترده ی دامان علی است
منت نان و نمک نیست سر سفره ی او
پس خوشا آنکه در این دنیا مهمان علی است
آتش اشکی اگر در غزلم شعله ور است
بی گمان قطره ای از درد فراوان علی است
لحظه ای پرتو حسنش ز تجلی دم زد
که جهان آینه در آینه حیران علی است
از دم صبح ازل نام علی را می خواند
دل که تا شام ابد دست به دامان علی است
۹۴/۰۴/۱۵